ماجرا از اعلام خبر اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج فارس آغاز شد. جان بولتون مشاور امنیت ملی دولت ترامپ اعلام کرد این اعزام هشداری برای ایران است.
نویسنده :
جلال کامران آبادی
کد خبر : 3002
پایگاه رهنما :
ماجرا از اعلام خبر اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج فارس آغاز شد. جان بولتون مشاور امنیت ملی دولت ترامپ اعلام کرد این اعزام هشداری برای ایران است. پس از اعلام این خبر بود که عدهای در داخل کشور، طبل ارعاب از جنگ را به دست گرفته و بر آن کوبیدند و خط ارعاب مردم را در پیش گرفتند.
زمینهسازی این خط القایی از پیش صورت گرفته بود. یکی از دیپلماتهای ارشد کشور چندی پیش گفته بود ترامپ به دنبال جنگافروزی نیست، اما تیم B. (بولتون، بنیامین نتانیاهو، بن سلمان و بن زیاد) به دنبال کشاندن او به جنگ هستند و باید مراقب بود و بهانه به دست آنان نداد. ترامپ که از این بازی بدش نمیآید در تکمیل آن میگوید: ترمز بولتون در جنگ طلبیاش علیه ایران و ونزوئلا دست من است!
ترامپ بامواضع خود پیام میدهد که اگر به خواستههای من توجه نکنید نمیتواند مانع مشاوران جنگ طلب خود شود. وی حتی در جایی دیگر میگوید: «کار بولتون خوب است. اما مواضع تندی دارد که باید کنترل و تعدیلش کنم!»
اینجاست که پایگاههای رسانهای دشمن در داخل کشور فعال شده و به مردم و مسئولان نسبت به سایه جنگ هشدار میدهند. نمونه بارز و روشن آن صفحه اول هفته نامه «صدا» بود که تصویری القایی از حرکت ناوها و هواپیماهای آمریکایی به سوی ایران را به نمایش گذاشته و تنها تعامل و مذاکره را عنوان میکند.
ارعاب کنندگان داخلی که از جریان مدعی اصلاحات هستند همسو با رسانههای بیگانه در اظهارات و تحلیلهای خود، سایه جنگ را همچون پتکی بر سر افکار عمومی میکوبند و در پوشش خیرخواهی و دلسوزی نسبت به ایجاد تنش با آمریکا هشدار میدهند. اما علت واقعی این ارعاب از سایه خیالی جنگ از سوی مدعیان اصلاحات چیست؟
۱- اصلاح طلبان از نظر موقعیت سیاسی در شرایط دشواری قرار دارند. آنان آشکارا میگویند که از جانب مردم تحت فشار هستند! روی کار آمدن دولت با حمایت آنان و کسب مصادر اجرایی از این طریق و فرستادن افراد خود به مجلس و شوراهای شهر با شعار «تکرار میکنم»، آنان را بر صندلی پاسخگویی نشانده و باید پاسخگوی مطالبات مردم باشند. در چنین شرایطی التهابآفرینی و ارعاب مردم از سایه خیالی یک جنگ موهوم و ادعایی، میتواند راهی برای فرار از پاسخگویی باشد. وقتی مردم نگران امنیت خود باشند، جای چندانی برای پرسش از قیمت فضایی پراید و پیاز نخواهد بود و افکارعمومی حداقل برای مدتی سرگرم سایه خیالی جنگ و پیگیری اخبار ناو آمریکایی و طول و عرض زیاد آن خواهند بود!
۲- اگر چه مدتهاست کشتی برجام به گل نشسته است و امیدهای واهی به آن نیز از میان رفته، اما عدهای خیال ندارند از این کشتی به گل نشسته پیاده شوند و هنوز درصدد دستاوردتراشی برای آن هستند. آنان پیش از این نیز مدعی بودند که برجام سایه جنگ را از کشور دور کرده است و حال نیز با کوبیدن بر طبل جنگ خیالی، میخواهند به مردم چنین القا کنند که از بین رفتن برجام، مساوی با جنگ و درگیری خواهد بود. این خط را میتوان تکهای از پازل بزک برجام دانست.
۳- مسئله بعدی به خط مذاکره و سازش برمیگردد. عدهای در کشور تنها راهحلی که میشناسند مذاکره و سازش با دشمن است. این جماعت کلید حل همه مشکلات را در مذاکره و امتیاز دادن به حریف میدانند. چند سال پیش با وعده رفع تحریمها و حل مشکلات این راه حل را به مردم فروختند و حال که نتیجهای نگرفته اند و مذاکره گرهای از مشکلات کشور نگشوده، بجای عبرت گرفتن میخواهند راه حل خود را از طریقی دیگر به مردم تحمیل کنند.
۴- نکته پایانی به روحیه خاص این جماعت بازمیگردد که بدون پرده میتوان آن را روحیه ترس و وحشت از دشمن نامید. ذهن این دسته تنها عوامل مادی را میبیند و از این منظر آمریکا قدرتی بزرگ و غیرقابل مهار است و عقل حکم میکند که از آن ترسید. این روحیه از ابتدای جمهوری اسلامی در عدهای وجود داشته و برای آن تئوری پردازی نیز شده است. یکی از آنها سالها پیش گفته بود همان خدایی که به شیر چنگ قوی و تیز داده، به آهو نیز پای فرار داده است! ترس ازآمریکا در ذهن و تحلیلهای این جماعت نهادینه شده و چنان رسوب کرده است که مقاومت و ایستادگی در برابر استکبار را غیرمنطقی و ضدمنافع ملی تصور میکنند.
ارسال نظرات